جهانی از آنِ خود | نگاهی به نمایشگاه بانگیز به روایتی نو
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۸۵۷۰۳
همشهری آنلاین - مرتضی کاردر: همه کوشش رضا بانگیز در طول سالها حضور در هنر امروز ایران برای رسیدن به سبک شخصی بوده است، سبکی که مختص خود اوست و در میان معاصران نظیری برایش نمیتوان یافت. سبک شخصی او در تضادهای سیاه و سفید بومها تجلی یافته است و شخصیتهایی که در دل تضاد سیاه و سفید خلق میشوند. او خیلی وقتها به سراغ قصهها و افسانههایی رفته است که در فرهنگ کهن ایران ریشه دارند، از دیوها و جنها و پریها تا آدمهایی که زندگی و فرهنگ گذشته را تداعی میکنند و انگار تصویرهاییاند که او برای قصهها و حکایتهای قدیمی کشیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در نگاهی کلی میتوان گفت که جهان افسانه و اسطوره در خلق شخصیتهای او تأثیر بسیار گذاشته است و شخصیتهایی که تحت تأثیر این جهان شکل گرفتهاند جزئی از ویژگیهای شخصیتهای نقاشیهای بانگیز شدهاند، بهگونهای که وقتی نقاش به سراغ شخصیتهای امروزی آمده است نیز نشانههای شخصیتهای افسانههای در آنها به چشم میخورد. به جز این، او اغلب در مرز میان کاریکاتور و نقاشی قدم زده است و کم نیستند نقاشیهایی که حسی کاریکاتوری و گاه طنزآمیز را به تماشاگر القا میکنند.
رضا بانگیز بیشتر نقاش شخصیتهای انسانی بوده است. در عین حال، در خلق شخصیتهای غیرانسانی اعم از حیوانات و شخصیتهای اسطورهای و اشیا نیز همانقدر ماهرانه عمل کرده و همه شخصیتها و اشیا در جهان نقاشیهای او شکلی منسجم یافتهاند. حتی زمانی که گاه، بهویژه در سالهای اخیر، به سمت نقاشیهای انتزاعی رفته، باز هم انسجام نقاشی مثل زمانی است که آکنده از شخصیتهای گوناگون بوده است.
رضا بانگیز در کارنامهاش آثار شلوغ کم ندارد، به ویژه آثار آشنایی مثل عروسی صمدآقا یا شادی در کنار جاجرود یا آثاری که عزاداریهای عاشورا را تصویر کردهاند و پر از شخصیتها و نشانههای گوناگوناند، اما هر چه به سالهای اخیر نزدیکتر میشویم نقاشیها خلوتتر میشوند و با حداقل شخصیتها شکل میگیرند. حداقلگرایی او تنها محدود به تعداد شخصیتها یا نشانهها نیست، بلکه میبینیم خطها نیز سادهتر میشوند و به تبع آن شخصیتها هم به سادگی میگرایند و نقاشیهایی که زمانی با مجموعهای از شخصیتها خلق میشدند حالا با چند خط ساده شکل میگیرند.
مجموعه این نقاشیها، از نقاشیهای فیگوراتیو تا نقاشیهای انتزاعی، از نقاشیهای پر از شخصیت تا نقاشیهای کمینهگرایی که یکی دو شخصیت بیشتر ندارند، جهان شخصی رضا بانگیز را شکل دادهاند.
***
رضا بانگیز، به رغم بیشتر از نیمقرن حضور طولانی در هنر امروز ایران، کمتر به جایگاهی که در حد و اندازه او و سبک شخصی و جهانبینی یگانهاش باشد، دست یافته، چرا که کمتر نمایشگاه برگزار کرده و کمتر اهل مصاحبه و گفتوگو با رسانهها بوده است. در سالهای اخیر قدری بیشتر آثار او به نمایش درآمدهاند و نسل تازه دوستداران هنرهای تجسمی او را بیشتر شناختهاند. با این همه، میزان تحلیلها و نوشتهها در نقاشیهای او بسیار اندک است.
نمایشگاه «بانگیز به روایتی نو» که از پنجم آذر در گالری جاوید آغاز شده فرصتی است برای تماشای آثار رضا بانگیز و افقهای تازهای که او در خلوت خود به آنها رسیده است.
کد خبر 639769 برچسبها هنرهای تجسمیمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: هنرهای تجسمی رضا بانگیز شخصیت ها نقاشی ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۸۵۷۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران میشود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثهای کابوسها ورنجهای گذشته را برای او زنده میکند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفتهاند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار میدهند.شخصیتهای فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با بدنی لرزان و لکلککنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولینبار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالیکه عرق از چهرهام میچکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همهجا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعلههای مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخههای درهم تنیدهی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخهها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری